صفحه اصلی
نوروز از دیدگاه باستان شناسی
  • 1796 بازدید

ایرانیان آغازین که در نیمۀ هزارۀ دوم ق.­م از آسیای مرکزی وارد فلات ایران شدند به احتمال زیاد به شکلی باستانی از زرتشتی­گرایی اعتقاد داشتند که با تقویم خرده اوستایی آشنا بود و از دیدگاه آنان پایان زمستان و سرمای هوا و روزهای تاریک آن و آغاز بهار و گرمای روزافرون و روزهای طولانی ترش رویدادی خجسته بود. احتمالاً در همین زمان بود که آیین مهم فروردین­گان برگزار می شد که مردم روان درگذشتگانشان را ارج می نهادند. تصور کنید هنگامی که همین مردم به غرب و جنوبغربی ایران فرا آمدند، با مردمان یکجانشین بومی آن صفحات، بویژه همسایگان غربی آنان در سرزمین میانرودان (عراق باستان)، رودررو شدند که آنان نیز از قضا آیینی دیرینه (به نام آکیتو) داشتند که دراوایل ماه نیسان بابلی (اوایل بهار) آغاز می شد.

همین تقویم ایرانی ـ بابلی است که در سنگ نبشتۀ داریوش بزرگ در بیستون آمده است و از آشنایی کاتبان ایرانی با هر دو تقویم حکایت می کند. در زمان کمبوجیه یا داریوش است که دبیران ایرانی با رویت تقویم 365 روزۀ مصری و با محاسبات دقیقتر پنج روز به تقویم خرده اوستایی افزودند و تقویم دقیقتری را با 365 روز تدوین کردند.

بدین ترتیب، تا اواسط دورۀ هخامنشی تقویم ایرانی تدوین شده بود که آغاز آن در اوایل بهار بود، اما چه شد که نوروز برای آغاز سال نو برگزیده شد. مدتها پیش از آن که ایرانیان به ایران گام نهند، منجمان بابلی اعتدال بهاری و اعتدال پائیزی را مشاهده و ثبت کرده بودند. در نیمکرۀ شمالی، که ایران و میانرودان در آن قرار دارند، اعتدال بهاری به لحظه‌ای گفته می‌شود که خورشید از دید ناظر زمینی از صفحۀ استوای سماوی می‌گذرد و حرکت خود را به سمت شمال آسمان در پیش می‌گیرد. چه زمانی بهتر از این برای تعیین تحویل سال.

بدین ترتیب بود که تا دورۀ هخامنشی تمام ملزومات گاهنگاشتی نوروز فراهم آمده بود. اما از نظر باستان شناسی مدرکی نداریم که هخامنشیان نوروز را جشن می گرفتند. دربارۀ ارتباط نوروز و تخت جمشید فراوان نظریه پردازی شده، اما تردید نیز بسیار است. با توجه به این که دربار هخامنشی طی فصول بین پایتختهای چهارگانۀ شاهنشاهی در حرکت بوده (زمستان در شوش، بهار در بابل، تابستان در هگمتانه و پاییز در تخت جمشید) بیشتر چنین به نظر می رسد که شاید تخت جمشید با جشن مهرگان ارتباطی داشته و دربار شاهنشاهی اوایل بهار را در بابل می­گذراند تا شاهنشاه هخامنشی در مراسم سال نوی بابلی شرکت کند.

کهنترین مدرک مکتوب دربارۀ برگزاری مراسم عید نوروز در داستان ویس و رامین آمده است. منظومۀ ویس و رامین از شاهکارهای ادب فارسی و سرودۀ فخرالدین اسعد گرگانی شاعر قرن پنجم هجری است. منتهی پژوهشهای تاریخی و زبان شناختی حاکی از آن است که ویس و رامین یک داستان شفاهی از دورۀ اشکانی است که از نسخۀ فارسی میانه به قرون میانۀ اسلامی منتقل و به کوشش گرگانی به نظم درآمده و ثبت شده است. سرنخی که در ویس و رامین دربارۀ نوروز آمده و آن را به دورۀ اشکانی ربط می دهد مراسمی است که منظومه با آن آغاز می­شود. در این مراسم که "بهارجشن" خوانده شده شاهنشاه اشکانی و شهربهای او به جشن و سرور در فضای باز بهاری مشغولند. پاره ای از مراسمی که در بهارجشن از آنها نام برده شده بعدها در اثری مربوط به دورۀ ساسانی موسوم به نیرنگستان آمده که برخی با باورها و آیین های نوروزی ارتباط دارند.

به نظر می رسد که تا اواخر دورۀ ساسانی نوروز چنان با فرهنگ ایرانی آمیخته شده بود که با وجود تغییر مذهب ایرانیان از زرتشتی­گری به اسلام برگزاری مراسم عید نوروز در ایران اسلامی ادامه یافت. علاوه بر نوروز، مهرگان نیز از سوی ایرانیان جشن گرفته می شد و اعراب فاتح بر این دو جشن مالیاتی وضع کرده بودند، منتهی با روی کارآمدن سلسله های ایرانی تبار چون طاهریان، صفاریان و سامانیان، در راستای تقویت و ترغیب فرهنگ ایرانی این دو مناسبت از سوی حکومت ترویج یافتند و در کنار اعیاد مذهبی، مانند عید فطر و عید قربان، جشن گرفته می شدند.

 

کامیار عبدی

گروه باستان شناسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی

دانشگاه شهید بهشتی

 

 

 

افزودن نظرات