صفحه اصلی
اگر نتوانیم از خروجی‌های علمی-پژوهشی و حتی ساختارهای اجرایی دانشگاه به حل مسائل و مشکلات جامعه برسیم، باید بگوییم ناقص کار کرده‌ایم
  • 34375 بازدید

دکتر محمد قهرمانی در گفت‌وگو با روابط عمومی دانشگاه شهید بهشتی:

 

اگر نتوانیم از خروجی‌های علمی-پژوهشی و حتی ساختارهای اجرایی دانشگاه به حل مسائل و مشکلات جامعه برسیم، باید بگوییم ناقص کار کرده‌ایم

 

 

دکتر محمد قهرمانی دانشیار گروه رهبری و توسعة آموزشی دانشکدة علوم تربیتی و روان‌شناسی دانشگاه شهید بهشتی است. ایشان صاحب کتب تألیفی و ترجمه‌ای مانند «مدیریت آموزش سازمانی» هستند. علاوه بر این، ایشان مقالات متعددی نیز به رشتة تحریر درآورده‌اند. با ایشان گفت‌وگویی ترتیب دادیم که در ادامه مطالعه خواهید نمود.

 

 

تا جایی که اطلاع داریم شما پیشنهاد پژوهشی به دانشگاه داده‌اید که طی آن آموزش در دوران پساکرونا مورد واکاوی قرار بگیرد. در مورد چرایی و چگونگی شکل‌گیری ایده این تحقیق، روند پژوهش و نتیجه کار نکات لازم را بفرمایید.

همان‌طور که مستحضرید، روند تحولات آموزش عالی از دهه‌های قبل تا دوران کرونا با شیبی ملایم در حرکت بود، اما کرونا به‌طور ناگهانی همه ما را با یک وضعیت اضطراری روبه‌رو کرد که هم باید خودمان را برای این وضعیت آماده می‌کردیم و هم جهت مقابله با تضییقات و محدودیت‌هایی که پدید آمد، چاره‌اندیشی می‌کردیم. خوش‌بختانه در معاونت محترم آموزشی دانشگاه یک شورای فعال و مؤثر با عنوان «شورای مدیران معاونت آموزش» وجود دارد که هر شنبه ساعت 10 تا 12 به‌طور منظم جلسه دارد. در این حوزه همکاران متخصص ما حضور دارند و مسائل مرتبط با آموزش دانشگاه، خصوصاً در ارتباط با کرونا مطرح می‌شود. این پیشنهاد از میان این مسائل مطروحه در شورا بیرون آمد. در واقع به این فکر افتادیم که اگر قرار است از تجربیات آموزشی که به دست آورده‌ایم استفاده کنیم، لازم است یک طرح پژوهشی متمرکز را پیش ببریم. من صرفاً مسئولیت این را بر عهده گرفتنم که یک پروپوزال برای این تحقیق طراحی کنم که این طرح از طرف معاونت آموزشی برای معاونت محترم پژوهشی ارسال شد و مراحل تصویب طی شد. یک مجری نیز از دانشکده علوم تربیتی و روان‌شناسی، همکار ارجمند جناب آقای دکتر محمدی چابکی، جهت اجرای طرح همکاری نموند. در حال حاضر من ناظر این کار هستم. من سعی کردم در چگونگی اجرا نیز در حد امکان وارد شوم تا هم به آموخته‌های خودم اضافه شود و هم حتی‌المقدور به مجریان طرح کمک کنم. بنابراین، تقریباً در بخش‌های مهم و گلوگاه‌های طرح نیز کمابیش حضور دارم و از یافته‌ها مطلع هستم. گزارش تحقیقی نیز آماده است و احتمالاً طی هفته آتی بیرون خواهد آمد. یافته‌های تحقیق نیز قابل توجه است. بخشی از طرح مربوط به تجربه دانشگاه شهید بهشتی می‌شود. ما موفقیت‌ها و عدم توفیق‌هایی داشتیم، اما خوش‌بختانه دانشگاه ما از پیشتازان حرکت به سمت آموزش ترکیبی و الکترونیک بود. امروز هم بخش دیگری از یافته‌های آن طرح به دوران پساکرونا برمی‌گردد. در واقع اگر از کرونا عبور کردیم، روند پیش از کرونا چگونه باید محقق شود؟ این بحث را به‌عنوان یک تغییر پارادایمی می‌شناسند. این طرح تنها یک جرقه اولیه و یک هشدار است برای این که بدانیم باید تغییراتی اساسی انجام داد.

 

برای مخاطب غیرمتخصص ما توضیح دهید که منظور از آموزش‌های آزاد که شما متولی توسعه آن هستید چیست و چه اهدافی را دنبال می‌کند؟

این مسأله نیز یکی از روندهای پرقدرت و شتابان آموزش عالی در طول دو یا سه دهه اخیر است. اقتضائات بازار، نیازهای جامعه، تغییراتی که در ماهیت علم و دانش به وجود آمده، دانشگاه را ملزم به یک سری بازنگری‌های اساسی در ساختار آموزش و یادگیری و ارتباط آن با جامعه کرده است. در واقع محور اصلی تغییر نسل‌های دانشگاه یک روی‌کرد پارادایمی است، از این بعد که دانشگاه باید با جامعه تا حد امکان نزدیک‌تر باشد و فعالیت خود را در ارتباط با نیازهای جامعه تعریف کند. البته این نیازها شامل طیف گسترده‌ای از نیازهای نظری تا کاربردی است و همان گونه که دانشگاه نیاز به رفع نیازهای روزمره دارد، نیازمند تولید علم و گسترش مرزهای دانش است. بنابراین، وقتی از نیاز صحبت می‌کنیم، باید از نیازهای آینده و حتی از نیازآفرینی نیز سخن بگوییم. دانشگاه به‌عنوان پیش‌قراول توسعه باید بتواند نیازهای دوره‌ها و دهه‌های بعد را نیز ببیند و نیازهای آن زمان را تشخیص دهد و به آن سو حرکت دهد. اگر این جریان را بنگریم، متوجه می‌شویم که دانشگاه باید از روند سنتی و پوسته محدود رشته‌ای خود بیرون آید و یک نگاه بینارشته‌ای و کاربردی پیدا کند. دانشگاه به‌طور جدی در حال بازنگری خود است تا رشته‌ها را به سمت تلفیق و ترکیب از یک سو و کاربردی بودن از سوی دیگر ببرد. اگر به آموزش‌های آزاد از این زاویه بنگریم، باید گفت آموزش‌های نیازمحور کوتاه‌مدت کاربردی است. با این نگاه، تقریباً تمام دانشگاه‌های معتبر دنیا در حال سرمایه‌گذاری روی این آموزش‌ها هستند و به موازات آموزش‌های سنتی، سعی می‌کنند مهارت‌های حرفه‌ای و تخصصی را به دانشجویان خود آموزش دهند. برای این کار نیز نهادها و تشکیلاتی پدید آمده است که البته بعضاً کوچک و محدود است. به‌عنوان نمونه، در دانشگاه ما نیز یک دفتر با امکانات محدود و مضیق پیش‌بینی شده است، لکن در مواردی وضعیت متفاوت است. مثلاً در دانشگاه فردوسی مشهد در این زمینه کارهای خوبی در حال رخ دادن است. حتی یک کالج دانشگاه وجود دارد که کار اصلی آن مربوط به همین مسأله است. البته در دانشگاه ما نیز به‌موازات فعالیت‌هایی که انجام می‌دهیم، از قبل نیز کارهایی انجام می‌شده است. در واقع ساختار آموزش‌های آزاد غیررسمی ما در دانشگاه شهید بهشتی کمی پراکنده است. مرکز آموزش‌های تخصصی شهید عباسپور مرکز آموزشی باسابقه و معتبر در حوزه آموزش کارکنان و توسعه منابع انسانی است. در حوزه توان‌مندسازی کارکنان و اعضای هیأت علمی نیز مدیریت منابع انسانی و مدیریت امور هیات علمی فعالیت ها و اقدامات موثر و ارزشمندی را انجام داده و می دهند.در این رابطه خدمات مرکز یادگیری الکترونیکی دانشگاه نیز در خور توجه و شایسته تقدیر است. اما اگر بخواهیم به مفهوم عام به این مسأله بنگریم، لازمه کار این است که در قالب یک نگاه منسجم و یک‌پارچه دیده شود که چه دانشجویان، چه کارکنان و چه اعضای هیأت علمی را بتواند در بر گیرد.

 

  • حین صحبت‌های خود به نیازسنجی و نیازآفرینی اشاره کردید. در میان آثار تألیفی شما کتابی به‌نام «تجاری‌سازی نتایج دانشگاهی» وجود دارد که به قلم  شما و همکارانتان نوشته شده است. در مورد ضرورت این امر و نتایجی که از تحقیقی و پژوهش این کتاب به دست آمده است نیز صحبت بفرمایید.

اگر ما بخواهیم بگوییم شعار آموزشی در  آموزش‌های آزاد از «Nice to know» به «Need to know» تغییر می‌کند، در حوزه پژوهش و محصولات دانشگاهی نیز باید بتوانیم ایده‌ها را به محصول برسانیم. در واقع اگر نتوانیم از خروجی‌های علمی-پژوهشی و حتی ساختارهای اجرایی دانشگاه به حل مسائل و مشکلات جامعه، که آن را تحت عنوان یک فرآورده علمی می‌شناسیم، برسیم، باید بگوییم ناقص کار کرده‌ایم. در این کتاب نیز که حاصل یک تز دکتری از دانشجویان خوب دانشگاه شهید بهشتی بود، سخن این است که باید بتوانیم یافته‌های علمی را در سطوح مختلف به دست جامعه برسانیم. ما در دانشگاه طرف عرضه‌ایم و جامعه طرف تقاضا. از این رو  باید یک رابطه دوسویه آگاهانه وجود داشته باشد تا این مهم محقق شود. در عین حال، در این کتاب یک‌سری رهنمودها برای این مسأله ارائه شده است.

  • وقتی از برخی اساتید سؤال می‌کنیم، از فقدان «ایده دانشگاه» در ایران سخن می‌گویند. نظر شما در این مورد چیست؟ آیا ما در ایران ایده دانشگاه داریم؟ آیا رسالت دانشگاه و دانشجو را می‌شناسیم؟

البته با این که یک ایده و تعریف مشخص نداریم قطعاً موافقم، اما باید با توجه آن‌چه در متون رسمی و ادبیات موضوعی این بحث وجود دارد و آن‌چه در جامعه به آن نیاز داریم به این مسأله پاسخ داد. پس بعد نخست جنبه مفهومی است. دانشگاه در واقع یک تجمع عقلانیت منسجم و یک‌پارچه است که تشکیل یافته تا بتواند به توسعه معرفت و شناخت بشر کمک کند. طبعاً این دانش و معرفت حوزه‌ها و روش‌های کسب مختلف دارد و به همین دلیل رشته‌های متعددی پدید آمده است. اما اگر بخواهیم یک نگاه گشتالتی به قضیه داشته باشیم، باید گفت دانشگاه مفهومی بسیار وسیع‌تر از تجمع چند دانشکده است که در حال فعالیت در یک محیط آکادمیک‌اند. به‌عبارت دیگر، دانشگاه عبارت است از تعامل علمی و یک جریان داد و ستد دانش میان واحدها، گروه‌ها و حتی اعضا برای فهم بهتر مسائل و تبیین بهتر مسائل و مشکلات و ارائه راه حل‌های لازم. بنابراین، اگر بخواهیم بگوییم این دانشگاه چه میزان هم‌سویی و هم‌افزایی دارد، شاید نتوانیم بگوییم وضعیت مطلوبی دارد و حتماً باید بازنگری شود. ما یک دبیرستان بزرگ نمی‌خواهیم. البته قصد من تخفیف دبیرستان نیست. مدرسه کارکردی خاص دارد که بر آن اساس، ممکن است دبیر فیزیک و دینی کاری به هم نداشته باشند، اما دانشگاه این‌گونه نیست. یک دانشجو در بدو ورود باید به‌عنوان یک شخصیت دیده شود که پس از چهار سال باید یک شخصیت رشدیافته دارای تخصص شود. ساخت این شخصیت نیازمند هم‌افزایی و تعامل دانشگاهی است. امروز متأسفانه دانشجوی ما تک‌بعدی شده است و دانشگاه ما نیز کم‌تر فعالیت‌های هم‌افزا و هم‌سو دارد. ما به زمینه ها،امکانات و فرصت های پیونددهنده فراوانی، از جمله کنفرانس‌ها، نمایشگاه‌ها، بازدیدها، رویداد های ورزشی و غیره نیاز داریم تا دانشجویان در رشته‌های مختلف هم را ببینند و بشناسند و تعامل علمی داشته باشند. این نوع فعایت ها در سال های گذشته در دانشگاه ها وجود داشت اما اکنون به نظر می رسد چه از نظر مسولان و چه از نظر دانشجویان ضرورت این نوع فعالیت ها کم رنگ تر شده است. برای این که این رویه شکل بگیرد، همه اعضای دانشگاه، اعم از دانشجویان، اعضای هیأت علمی، کارکنان و مدیریت، باید خود را با یک نگاه هولوگرامی عنصر یا قطعه‌ای از تصویر بزرگ بدانند که باید آن تصویر بزرگ را در خود بازنمایی کنند.

 

  • نظر به تخصص شما در عرصه مدیریت آموزشی که به نظر می‌رسد حوزه‌ای تخصصی است که نیازمند متولیان صاحب‌نظر است، به نظر شما نظام آموزشی ما از زاویه عدم شناخت متولیان خود ضربه خورده است؟

از زمانی که مدیریت به‌عنوان یک علم منظم و دارای قواعد شناخته شد، یعنی از اوایل قرن بیستم، هر چه پیش آمدیم مدیریت را به‌عنوان عامل توسعه می‌شناسند. به‌عبارت دیگر، اگر منابع مختلف را در نظر بگیرید، این‌ها تا با یک جریان هماهنگ‌کننده و نخ تسبیح به هم متصل نشوند، نمی‌توانند به کارآیی و اثربخشی لازم برسند. به همین دلیل، تمام دول پیشرفته در حوزه مدیریت سرمایه‌گذاری می‌کنند و از سطوح پایین کاندیداهای مدیریت را پیدا می‌کنند و به آن‌ها آموزش می‌دهند و به همین دلیل به بهترین نحو از منابع پنج‌گانه خود، یعنی انسانی، مالی، مادی، اطلاعات و زمان، بهره می‌برند. از این طریق می‌توانند خاک را به طلا بدل کنند. اگر این هماهنگ‌سازی و استفاده اثربخش از منابع در راستای تحقق اهداف را به‌عنوان یک تعریف کلی از مدیریت بپذیریم، هر قدر منابعی که استفاده می‌کنیم ارزش‌مندتر و پیچیده‌تر باشند، کار نیز ارزش‌مندتر می‌شود. وقتی با یادگیری انسان مواجه‌اید، عوامل متعدد و پیچیده انگیزشی، روشی، محتوایی و مدل‌های مختلف دخالت دارد و به همین دلیل مدیریت از اهمیت بسیار زیادی برخوردار می‌شود. به‌عبارت دیگر، مدیریت آموزشی یک تخصص حرفه‌ای است که کار آن این است که جریان پیچیده یادگیری در یک مجموعه آموزشی یا غیرآموزشی را به‌نحو صحیح سازمان‌دهی کند، ساختارهای لازم را برای آن پدید آورد، کار را مدیریت کند و به سمت اهداف اثربخش و بهبود مستمر حرکت دهد. بنابراین، اگر این جریان را در نظر بگیرید، متوجه می‌شوید که ما با توسعه استعدادها سر و کار داریم و این یکی از مهم‌ترین اهدافی است که در یک نهاد آموزشی و حتی در یک خانواده کوچک می‌تواند رخ دهد. از این رو، مدیریت آموزشی بسیار مهم است. یک آسیب کلی امر را بیان می‌کنم که در موضوع آموزش نیز مشاهده می‌شود. ما با این فرض پیش آمده‌ایم که اگر کسی متخصص خوبی در یک زمینه است، معلم خوبی نیز است، در حالی که هیچ تضمینی برای این امر وجود ندارد. اگر من یک متخصص علمی هستم، برای این که بتوانم معلم خوبی باشم، نیاز به این دارم که شایستگی‌های خاصی نیز در من پدید آید. مدیریت نیز از این واقعیت خالی نیست. این که من فقط یک عنوان مدیریتی داشته باشم کافی نیست و نیازمند صلاحیت‌های پیشینی و مقدماتی است. معمولاً مدیران ما در حین انجام وظیفه مدیریت را یاد می‌گیرند که این درست نیست. ما باید مدیریت را آموزش دیده باشیم و بعد وارد کار شویم. این مسأله بر آموزش مدیران تأکید می‌کند. آموزش مدیران یک بخش مهم از فرآیند آموزشی است. ما باید مدیران خوبی برای نسل بعد و در سطوح متفاوت تربیت کنیم و برنامه‌های آموزشی مناسبی برای آن‌ها طراحی و اجرا کنیم.

  • ارزیابی شما از وضعیت فعلی آموزش عالی در کشور چگونه است؟ آیا نقدی به سیاست‌گذاری‌هایی که در نتیجه آن‌ها وضعیت موجود پدید آمده است دارید؟ پیشنهاد شما برای اصلاح وضع موجود چیست؟

این سؤال ابعاد گسترده‌ای دارد. به‌طور کلی اگر بخواهیم دانشگاه را به‌صورت عینی و در دو یا سه شاخص عملیاتی تعریف کنیم و بگوییم چه ویژگی‌های برای دانشگاه ضروری است، مهمترین عنصر آزادی و استقلال علمی است. این عنصر امروزه متأسفانه وجود ندارد و به‌دلیل ضرورت‌هایی که دیده شده است و گاه جنبه واقعی داشته است و گاه غیرواقعی، تصور این است که حدود و ثغور فعالیت‌های دانشگاه باید مشخص باشد، در حالی دانشگاه اگر به تعریفی که من عرض کردم برسد، خود تعیین‌کننده حد و حدود دیگران است. در واقع دیگران باید از دانشگاه حد و حدود عملیات خود را بپرسند و پیش‌گام توسعه باید دانشگاه باشد. امروزه متأسفانه دانشگاه برای تأمین الزامات اولیه خویش دائماً دست خود را پیش مسئولین و صاحبان قدرت دراز می‌کند. بنابراین، این نخستین نقدی است که به وضع موجود دارم. البته این ضعف هم از درون دانشگاه و هم از بیرون دانشگاه ناشی می‌شود، اما بخش مهم و اصلی همان نگاه بیرونی است. دانشگاه از جایگاه خود پایین آمده است. از سوی دیگر، دانشگاه در یک سری تعاملات بسیار گسترده و پیچیده اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی پیش می‌رود و آیینه انعکاس‌دهنده وضع کل جامعه است. بنابراین، اگر شما مسائل و مشکلاتی در جای دیگر می‌بینید، می‌توان تشخیص داد که در دانشگاه نیز وجود دارد. با این حال، من دانشگاه را به‌عنوان یک نهاد بی‌طرف می‌بینم که در حال عرضه خدماتی در زمینه‌های علمی و پژوهشی است و طرف تقاضا که عبارت است از تمام نهادهای اجتماعی، چندان خود را نیازمند بهره‌گیری از خدمات این نهاد عرضه‌کننده علم نمی‌بینند، چرا که بر عرصه‌های مطمئن مالی و بودجه‌های دولتی تکیه زده‌اند و تهدید و رقابتی حس نمی‌کنند تا مسیر خود را تغییر دهند. البته این حس عدم نیاز به رقابت و مقایسه با دانشگاه‌های برتر یا عملیات علمی بالاتر در دانشگاه نیز رخوت پدید آورده است. اگر می‌گوییم دانشگاه با جامعه بی‌ارتباط یا کم‌ارتباط شده است، یکی از مهم‌ترین دلایل امر همین است که بهره‌برندگان به کار دانشگاه احساس نیاز نمی‌کنند. طبعاً در این حالت هم آن رغبت و شوق ایجاد نمی‌شود و هم منابعی که باید به دانشگاه برگردد تأمین نمی‌شود. بنابراین، این چرخه معیوب عدم احساس نیاز از سوی متقاضیان و عدم تولید دانش کاربردی برای حل مسائل از سوی دانشگاه ادامه دارد و کماکان با تولید ناکارآمدی مواجه‌ایم. بنابراین، اگر قرار باشد نقدی اساسی به دانشگاه داشته باشیم، در این است که باید آن آزادی و استقلال عمل خود را به دست آورد و به‌شکلی جدی‌تر، بیش از آن‌چه تا به حال نشان داده، کوشش و تلاش کند تا از این آزادی‌ و استقلال‌ استفاده کند و نیازهای جامعه را تأمین کند. در این صورت دانشگاه به‌عنوان یک نماد توسعه و پرچم‌دار پیشرفت شناخته خواهد شد.

 

  • پس دانشگاه از ایفای وظیفه و رسالت اصلی خود در ایران بازمانده است؟

بله. تا حد زیادی همین طور است. ما در دانشگاه نخبگانی پرورش می‌دهیم که برخی از آن‌ها باید تولیدات علمی کنند که در جامعه به آن‌ها توجهی نمی‌شود که این ضعف است و عده‌ای دیگر نیز به فکر مهاجرت‌اند که در سالیان اخیر این موج شدت یافته است. در جامعه نیز اگر صرفاً به تربیت نیروی انسانی می‌پردازیم، حتی این نیروی انسانی نیز جذب نمی‌شود. ما با حدود 40% نرخ بیکاری فارغ‌التحصیلان دانشگاهی مواجه شده‌ایم. البته عرض کردم که این مسأله به نحوه استفاده از خدمات دانشگاه در جامعه بازمی‌گردد. به‌عبارت دیگر، مانند این است که بگویید یک پارکی در یک محل است و وقتی گزارش تهیه می‌کنید، متوجه می‌شوید روزانه چهار یا پنج نفر حدود ده دقیقه در آن قدم می‌زنند و می‌روند. این نشان‌دهنده این نیست که پارک بی‌فایده است و باید آن را خراب کرد، بلکه باید ببینیم چرا از پارک استفاده نمی‌شود.  این ضعف جامعه ما است. البته من دانشگاه را معصوم و بی‌گناه نمی‌دانم و حتماً اشکالاتی نیز از این سو وجود دارد، اما اگر به دانشگاه نقدی وارد است، صدها نقد پیشینی به دیگران وارد است.

 

  • چنان‌چه اثری در دست تألیف و ترجمه دارید بفرمایید.

البته من مقدار زیادی درگیر کارهای اجرایی شده‌ام و سعی می‌کنم کارها را در قالب طرح‌های اجرایی پی بگیرم، اما با دانشجویان مقطع دکتری در زمینه آموزش و مدیریت آموزشی و توسعه مدیران و توسعه منابع انسانی کارهایی انجام داده‌ایم. چند مقاله در خصوص حکمرانی آموزش عالی نوشته شده است. در زمینه اشتغال‌پذیری دانشجویان نیز کارهایی انجام می‌دهیم. از نظر عملی برای این امر طرح توانش را از این نیم‌سال تحصیلی آغاز کرده‌ایم. مبنای نظری این اشتغال‌پذیری را نیز تولید می‌کنیم و خطوط نظری این بحث را در قالب مقالات و کتابی ترسیم و عرضه خواهیم نمود.

 

  • به‌عنوان سخن آخر اگر نکته‌ای مغفول مانده است بفرمایید.

از روابط عمومی تشکر می‌کنم. این اقدام می‌تواند منشاء برکات و اقدامات و فعالیت‌های بهتری باشد. امیدوارم از میان این سخنان کارگروه‌هایی برای بررسی مسائل پدید آید. این انتشار دیدگاه‌ها می‌تواند منجر به تعامل و تضارب ایده‌ها شود. نکته دیگر این که به همکارانم عرض می‌کنم که مشکلات مختلف در سطوح متعدد همیشه وجود داشته است، اما مسئولیت فردی ما حکم می‌کند که هر کدام ما در هر مرتبه‌ای برای این دانشگاه بزرگ تلاش کنیم و برای آن‌چه به‌عنوان یک میراث ارزش‌مند از اساتید قبل به دست ما رسیده است، امانت‌دار خوبی باشیم و در حد توان خود بر آن بیافزاییم.

مصاحبه: علی کاویانی، دانشجوی دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی

افزودن نظرات