یادداشت دکتر خوشخو به مناسبت عاشورای حسینی

10159 Views

دکتر خوشخو، عضو هیات علمی دانشکده الهیات و ادیان؛ به مناسبت دهم محرم‌الحرام، عاشورای حسینی، یادداشتی به شرح زیر منتشر کرده است که در زیر می‌خوانید:

روزشمار محرم به روز دهم رسید، روز عاشورا، روز واقعه، واقعه‌ای که شرح آن را جبرئیل به آدم ابوالبشر(ع) خبر داد و به او گفت که فرزندش حسین(ع) را تشنه و غریب و تنها و بی یار و یاوربه شهادت خواهند رساند.[1] عاشورا روز ذبح عظیم است، ذبح عظیم نه آن کبشی بود که ابراهیم(ع) به درگاه خداوند قربانی کرد، بلکه فرزندی از نسل اسماعیل بود که قرار بود جانشین قربانی وی گردد.[2] عاشورا روز فراق است، فراقی سخت که  شاهدان این روز را به سوگ و اندوهی ابدی نشاند؛ حزن و اندوهی به مراتب بیش از آنچه یعقوب پیامبر(ع) در فراق یوسف به آن مبتلا شد. یعقوب درغم فراق یکی از دوازده فرزندنش چنان گریست که موی سرش سفید، پشتش خمیده و چشمش از بسیاری گریه نابینا شد در حالیکه به علم نبوت می‌دانست او زنده است،  اما چه می‌توان گفت در حال فرزندی همچون زین العابدین(ع) که 40 سال بر پدر گریست و فرمود چگونه اشک نریزم در حالیکه به چشم خود، پدر و برادرم و هفده تن از اهل بیت خود را کشته و سر بریده دیدم.[3] نگارگری عاشورا ویژه و منحصر به فرد است. در حالیکه در مقابل دیدگان خود چیزی جز تصاویر دلخراش و تراژدیک نمی بینی، به ناگاه حس می کنی تمامی آنها به صحنه هایی زیبا بدل شده اند. تنها کافی است بهترنظاره کنی، چنانکه زینب(س) نظاره کرد و چیزی جز زیبایی ندید. بیایید خود را به قتلگاه حسین(ع) برسانیم، زمانی که با پیکری نیمه جان، زیر تلی از نیزه و شمشیر در حال مناجات با خدای خویش است. نزدیک‌تر شویم حسین(ع) با خدای خود چه می گوید؟ «اى پروردگار! كه جز تو خدائى نیست در مقابل قضا و قدرت تو شكیبایم، اى فریادرس دادخواهان كه جز تو مرا پروردگار و معبودى نیست، بر حكم و تقدیرت صابرم»[4] زیباست راضی بودن به آنچه معشوق به آن راضی است، زیباست رضا دادن به درد و رنجی که  او برای تو رقم زده است و سعادتی بی بدیل است نائل شدن به مقامی که جز با فدا کردن تمام هستی خویش حتی طفل شیرخوار، دست یافتنی نیست؛ مقامی در قرب خدای متعال و نزد ملیک مقتدر.[5]


[1] بحارالا نوار، 44، 245.

[2] خصال ، شیخ صدوق ، ج 1 ، ص 58 ـ 59

[3] سید ابن طاووس، لهوف، ص 233.

[4] فاضل دربندی، اسرار الشهداء، ص 423

[5] سوره قمر، آیۀ 55